زني نصف شب از خواب بیدار میشه و ميبینه که شوهرش در رختخواب نیست
به دنبال او به طبقه ی پایین میرود
شوهرش در آشپزخانه نشست بود و در حالی که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود...
_زن او را دید که اشکهایش را پاک میکرد و قهوهاش را مینوشید...
_زن در حالی که داخل آشپزخانه میشد آرام زمزمه کرد : "چی شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟"
شوهرش نگاهش را از قهوهاش بر میدارد و میگوید : هیچی فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات میکردیم، یادته؟
_ زن که حسابی تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، گفت: "آره یادمه...
شوهرش به سختی گفت:
یادته وقتی پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی یا ۲۰ سال میفرستمت زندان ؟!
_آره اونم یادمه...
مرد آهی میکشد و میگوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم
جریان خنده دار آقا دیب دارین؟؟؟ بمب خنده حتما بخوانید
باورتون میشه؟؟؟؟؟؟؟؟ رده بندی سرعت اینترنت کشورها
کد آهنگهای پیشواز آلبوم خاص برای ایرانسل
تصاویر زیبا از کارخانه ماشین سازی لامبورگینی
138864 بازدید
13 بازدید امروز
17 بازدید دیروز
71 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian